روش های دینی برای کنترل خشم // گفتاری از شهید آیت الله دستغیب
بحث ما در موضوع ((خشم )) بود، ممکن است خشم ، انسان را به تباهى بکشد و در نتیجه صورت ملکوتیش، حیوان درندهاى بشود مطابق آنچه رفتار کرده است، قرآن مجید مى فرماید: «به درستى که بدترین جنبندهها نزد خداوند، کران گنگى هستند که بى شعورند». [إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یَعْقِلُونَ / الأنفال، ۲۲]
گزارش ویترینو به نقل از جام نیوز ؛ آدمى از هر درندهاى بدتر مىشود، اگر راه خشم حیوانى را طى کند، عاقبتش چنین است . امروز این حقیقت را باید روشن کنیم که چه قسم خش، راه حیوانى است و چه قسم آن، انسانى است، که اگر آدمى راه و روشش را طبق خشم حیوانى قرار داد، آخرش درندهاى در عالم ملکوت مىشود و اگر راه و روشش را طبق خشم انسانى قرار داد، انسان کامل ، مصدر خیرات و مورد برکات مىشود .
به گزارش شفقنا از پایگاه پاسخگویی به شبهات، خشم حالتى است در انسان که در برخورد با ناملایمات برایش پیش مىآید؛ خوى از باطن به ظاهر توجه مىکند، تهییج مىشود که با آن مانع و ناملایم گلاویز شود و اگر دسترسى نداشت سعى مىکند در آینده انتقام بگیرد.
وجود خشم در انسان ضرورى است
البته آدمى بدون اینکه خشم داشته باشد نمىتواند زندگى کند، ولى به شرطى که آن را در راه صحیح به کار بیندازد. وجود خشم در انسان لازم است تا در راه انسانیت آن را به کار ببرد، آدمى بدون شهوت و غضب نمىتواند زندگى کند، باید شهوت در او باشد تا به دنبال خوراک و ازدواج برود. اگر خشم نداشته باشد، با وجود موانع چگونه به حیات خویش ادامه مىدهد؟
اما اگر این خشم را در راه حیوانى و هوا و هوس به کار برد، آنگاه موجب سقوطش از عالم انسانیت مىگردد. حال ببینیم خشم انسانى چیست و حیوانى کدام است ؟
رفتار حضرت سجاد علیه السلام، در برابر غلامى که فرزند آن بزرگوار را کشت
در جلد ۱۱ بحارالانوار مروى است که حضرت سجاد علیه السلام در منزل میهمان داشتند و خادم حضرت سیخ داغ کباب را آورد و ناگهان اتفاقى رخ داد و سیخ داغ کباب بر سر بچه کوچک حضرت افتاد و خلاصه باعث مرگ او شد، فورا غلام هوشیار، آیه شریفه را خواند (… والکاظمین الغیظ)؛ ((کسانى که خشم خود را فرو مىبرند)) امام علیه السلام فرمود: «خشم خود را فرو بردم »، غلام بقیه آیه را خواند: (وَالعافین عَنِ النّاس – و کسانى که از مردمان درمىگذرند) فرمود: «از تو در گذشتم و عفو کردم ». سپس دنباله آیه را خواند: (…وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ / آلعمران، ۱۳۴)؛ (و خداوند نیکوکاران را دوست مى دارد). فرمود: «تو را آزاد کردم».
بر خلاف میل نفس عمل کن، اینجا جاى عفو است نه خشم؛ چون عمدا نکرده و قصد سوئى نداشته است .
گاهى بچه در خانه ظرفى را ندانسته مىشکند، پدر یا مادر از دست او خشمگین مىشوند و گاهى مفصل بچه را مىزنند، این کار غلط است، کار بچه، بازى است او که نمىخواست ظرف را بشکند.
اینها نمونههایى براى مطلب بود، هر کجا که طرف غرضى نداشت، خشم کردن در برابرش بىمورد است. بسیارى از موارد خشم کردن مردم، بىمورد است. برخى از مردم هستند که با شنیدن شایعهاى درباره کسى خشم مىکنند و حالت بغض و کینهاى نسبت به طرف پیدا مىکنند در حالى که بسیارى از این شایعهها بدون اساس بوده و هست .
خلاف توقع موجب خشم بیجا مىشود
در روایتى که از حضرت صادق علیه السلام نقل شده، حضرت به شیعیانش سفارش مىفرماید که تا مىتوانند از کسى حاجتى نطلبند، علتش هم معلوم است. وقتى از طرف چیزى خواست و به او نداد، ناراحت مىشود و حالت انفعال نفسى آن خشم، و بعد خداى نکرده بغض و کینه است. در حالى که وظیفه این است که اگر طرف به شما چیزى نداد، حمل بر صحت کنید، ممکن است نداشته باشد، شاید خودش نیاز داشته، اصلا مگر من طلبکارش بودم؛ حق واجب بر او داشتهام؟! خلاصه توقع خودش را کم نماید. شاید به من اطمینان نداشته که مالش را به من بسپارد.
ورع ، ایمان را قوى و طمع را ضعیف مىکند
از امام سجاد علیه السلام مىپرسند: چه چیز ایمان را قوى و چه چیز ایمان را ضعیف مىکند؟ حضرت مى فرماید: ((ورع ، ایمان را قوى و طمع، ایمان را ضعیف مى سازد.
آدمى پیش خودش انتظار دارد که فلان شخص باید کار مرا اصلاح کند، باید به من قرض دهد، رفع نیاز مرا بنماید و نظایرش .
از همان اول انسان موحد ،باید مشکل گشا و کارساز را خدا بداند و بس. و اسباب را تا مقدارى که خداوند ارادهاش تعلق بگیرد مؤ ثر بداند. اگر خدا نخواهد، از هیچ سببى کارى برنمىآید. “موحد”، کسى است که تمام خیرات را از خدا بداند «بِیَدهِ الخَیر – خیر به دست اوست». مخلوق را مجارى خیر خدا بداند، اگر کسى نزد مخلوقى برود و همه نظرش به او باشد که کارش را اصلاح کند، خود این حال ، شرک است. من اگر مسلمان و موحدم باید حالم این طور باشد: «خدایا! من به امید تو نزد این شخص مىروم ، اگر براى من مقدر فرموده باشى، به دست او این کار حل شود».
خشم در برابر ستمگر و گناه آشکار
در برابر ستمگر، باید خشم کرد؛ مثلا همین صدام ملعون که به حریم مسلمین تجاوز کرده است، اگر جنایتى جز قتل مرحوم آیت الله صدر و خواهرش نداشت، کافى بود که همه مسلمین بر او خشمناک باشند تا چه رسد به اینکه دستش به خون هزاران مسلمان ایرانى و عراقى آلوده است.
همچنین متجاهرین به فسق، کسانى که آشکارا گناه مىکنند؛ مخالفت امر خدا مىنمایند.
خشم در برابر ظلم و گناه باید مقدارش نیز مناسب آن ظلم و گناه باشد. بعضى از گناهان از برخى دیگر شدیدتر و خشم در برابر آن نیز باید بیشتر باشد و انتقام از آن نیز به همین نسبت متفاوت است؛ مثلا پیدا بودن موى زن و کسى که جام شراب را آشکارا سر مىکشد، با کسى که مظلومى را مىکشد، یکنواخت نیست و به ترتیب، یکى از دیگرى شدیدتر است .
در مقام انتقام هم مثلا کسى به شما سیلى زد، نمىتوانى بیش از آن حد به او بزنى . یا مثلا یک فحش شنیدى، دو تا فحش هم به او بدهى . اگر او قذف کرد، نسبت ناشایست ناموسى به شما داد، شما حق ندارید برگردید او یا بستگانش را قذف کنید.
البته در هر حال عفو بهتر است و «در عفو لذتى است که در انتقام نیست»… .
آخرت براى کسانى است که برترى نخواهند
… “ابن فهد حلى” لطیفهاى فرموده : دو نفرى که در حال خشم هستند، اگر مىخواهى بدانى مؤمن به خدا هستند یا نه، به یکى از آنان بگو بیا براى خدا درگذر، اعتنائى نمىکند، اما سکه یا اسکناسى در کنار دستش بگذار و بگو این را بگیر و آرام باش، مى بینى آرام مىگیرد!!
آرى، اکثر مردم مصداق آیه شریفهاند که : (اخلد الى الارض)؛ – به زمین و زندگى مادى چسبیدهاند و به آخرت مایل نیستند.
به فرموده شیخ بهائى: اهل علم باید این آیه را از یاد نبرند: « تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ – این سراى آخرت را براى کسانى قرار دادیم که برترى را در زمین نخواهند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است / القصص، ۸۳)
اینکه مىفرمایند خشمتان را منتظم کنید، به خشم حیوانى نیفتید، چون بىبند و بارى، آدمى را آخرش حیوانى (در عالم ملکوت) مىسازد.
هر کس آخرت نزد او مهم است، در خشم و شهوتش آشکار مىشود، چنانکه کسى که بى اعتنا به آخرت است، بى بند و باریش نیز در هنگام خشم و شهوت ظاهر مىشود و تمام فکرش تحصیل آبروى دنیا و مقام است، اما نسبت به امر آخرت چون نزدش مهم نیست، اعتنایى ندارد. وقت حرص و آز و شهوت مرد کو؟ …
شهید آیت الله دستغیب، اخلاق اسلامی
نظرات (۰)
ارسال نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.