مرد فقیری که از یک گنجِ عجیب در اتاقش مواظبت میکرد // گنجی به غیر از پول و طلا ؟؟
تاریخ انتشار: ۹۵/۱۰/۲۴
در این مطلب داستان زندگی مردی را میخوانید که از یک گنجِ عجیب در اتاقش مواظبت میکرد.
عصر ایران ؛ می
گویند که ایاز غلام سلطان محمد غزنوی، در آغاز چوپان بود و با گذشت زمان،
در دربار پادشاه صاحب منصب شد. او اتاقی داشت که هر روز صبح به آن سر می زد
و وقت خروج بر در اتاق قفلی محکم می زد تا این که درباری ها گمان کردند
ایاز گنجی در اتاق پنهان کرده است و موضوع را از سر حسادت به گوش شاه
رساندند.پادشاه دستور داد وقتی غلام در اتاقش نیست در را باز کنند و گنج نهان را به محضر شاه بیاورند. به این ترتیب 30 نفر از بدخواهان به اتاق ایاز ریختند و قفل را شکستند و هرچه گشتند چیزی نیافتند جز یک چارق کهنه و یک دست لباس مندرس که به دیوار آویخته شده بود.
به این ترتیب دست خالی پیش شاه برگشتند و آنوقت سلطان به خنده افتاد که « ایاز مردی درستکار است. آن لباس های مندرس مربوط به دوره چوپانی اوست و آنها در اتاقش آویخته است تا روزگار فقر و سختی اش را به یاد داشته باشد و به رفاه امروزش غره نشود.
نظرات (۰)
ارسال نظر
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.